نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچکس از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم…
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت…
غصه هم می گذرد…
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..
لحظه ها عریانند..
به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو.برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده. برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن.برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر.برای عشق وصال کن ولی فرار نکن.برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن.برای عشق خودت باش ولی خوب باش برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش.
*عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن زیر باران نیست، عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود، و او هیچوقت نداند که چرا خیس نشده.
همه را دوست داشته باش ولی به 1 نفر عشق بورز... توی قلب همه باش اما قلبت ماله 1 نفر باشه.... عشق مثل گنجشک می مونه اگه محکم بگیریش تو دستات می میره اگه شل بگیریش فرار می کنه پس باید یه جوری بگیریش که تو دستات خوابش ببره
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم...
یا... نمیدانم...
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد...
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است. برای همیشه ...
خب... بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما...
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده...
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده...
فورا تصمیم گرفتم آن گوشهی خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم...
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده... این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف!
با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند...
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم... اما... جا نگرفت... هرچی کردم جا نگرفت...
دلم هم سوخت... اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او، دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را بردارد...
برای خودتان خوب است که همیشه برای انجام ندادن این کارها هشیار باشید. هر چه بیشتر این نکات را رعایت کنید نتایج مثبت روزانه اش را هم زودتر خواهید دید؛ اول از همه احساس رضایت درونی از خودتان خواهید داشت.
اگر تا به حال از نوشتن فهرست کارهایی که باید انجام بدهید نتیجه خوبی گرفته اید، قطعا با تهیه این فهرست نبایدها بسیاری از روندهای روزمره تان دستخوش تغییرات مثبت خواهند شد. موفقیت، بهبود روابط و رضایت از شخصیت خود ساخته تان تنها بخشی از این نتایج مثبت هستند.
هر روز متعهد باشید که:
1- وقتی با دیگران صحبت می کنید، تلفن همراهتان را کنار بگذارید:
این اشتباه همه است. جمله: «این گوشی چه کسی است؟ مال من است.» را بسیار شنیده اید. حتما پیش آمده که سر کلاس سرتان پایین باشد تا تلفن همراهتان را چک کنید. این جمله را هم بدون شک گفته اید: «لطفا چند لحظه صبر کن من این پیام رو جواب بدم.» بعضی ها همان «لطفا چند لحظه صبر کن» را هم نمی گویند؛ فقط می پرند سمت تلفن و بدون توجه به طرف مقابل، کارشان را می کنند.
می خواهید متفاوت باشید؟ آیا دوست دارید شخصی باشید که هر کسی دلش می خواهد سر صحبت را با او باز کند؟ مردم کسی را دوست دارند که وقتی با او حرف می زنند. سراپا گوش باشد و آنها را مهمترین مخاطب دنیا تصور کند. پس برای چند لحظه تلفن همراهتان را کنار بگذارید.
فکر می کنید دیگران نمی فهمند حواستان به آنها نیست؟ هم خیلی خوب می فهمند، هم خیلی برایشان مهم است.
2- وقتی در یک جلسه مهم هستید، همزمان چند کار انجام ندهید:
آسانترین راه برای اینکه در یک جمع زیرک ترین شخص باشید این است که بیشترین توجه را به آنچه در جلسه مطرح شده داشته باشید.
اگر کارهای جانبی را کنار بگذارید و تمام توجه تان را معطوف موضوع جلسه و نظرات دیگران کنید، از آنچه که در این دقایق یاد می گیرید شگفت زده خواهید شد. به طور کاملا غیرمنتظره متوجه تمام برنامه های پشت پرده می شوید و به آنچه در فکر دیگران است پی می برید، با کوچکترین جمله می توانید پلی برای به دست آوردن فرصت های بزرگ بسازید و در نهایت می بینید چه راه هایی وجود دارند تا از طریق آنها بتوانید خودتان را یک فرد مهم و خلاق معرفی کنید.
کار آسانی است، چون شما تنها کسی هستید که این موضوع را می داند و برای انجامش تلاش می کند.
و در آخر شما تنها کسی هستید که در سطوح متعدد موفقیت های بزرگ کسب می کند.
3- افرادی را که نقشی در زندگی تان ندارند، فراموش کنید:
مطمئن باشید ساکنان هالیوود بدون شما هم زندگی شان می گذرد اما بدون شما زندگی خانواده، دوستان و کارمندانتان، تمام کسانی که برایتان مهم هستند، نمی گذرد. کمی از زمان و توجه تان را هم صرف آنها کنید. تنها این افراد هستند که واقعا لیاقت بودن در کنار شما را دارند.
4- اجازه ندهید صدای زنگ های مختلف، حواستان را پرت کند.:
واقعا نیازی نیست ایمیلی را که دریافت می کنید، همان لحظه پاسخ بدهید. پیامک هم همینطور، یا هر چیزی که تلفن همراه یا رایانه تان را به صدا درمی آورد.
اگر کاری برایتان مهم باشد، اهمیتش حتما آنقدر است که آن را بدون هیچگونه مزاحمتی انجام بدهید.
تمام تمرکزتان را ابتدا معطوف کاری کنید که الان انجام می دهید و سپس به برنامه ای که برای خودتان تنظیم کرده اید فکر کنید، نه به برنامه ای که دیگران برایتان تنظیم کرده اند. بفرستیدشان پی نخود سیاه و برگردید سر کار خودتان. اینکه روی کار خودتان تمرکز کنید خیلی مهمتر است از اینکه به کارهای دیگران اهمیت بدهید. آنها می توانند صبر کنند؛ اما شما و کاری که احتمالا خیلی برایتان مهم است، نمی توانید.
5- نگذارید گذشته، آینده را برایتان دیکته کند:
اشتباهات بسیار ارزشمند هستند، از آنها درس بگیرید و فراموششان کنید. فکر می کنید فقط گفتنش آسان است؟ بستگی کامل به دیدتان دارد. وقتی اشتباهی مرتکب می شوید سعی کنید از آن به نحوی استفاده کنید که جای دیگر به دردتان بخورد. در اشتباهات گذشته دنبال یاد گرفتن چیزی باشید که پیش تر نمی دانستید؛ مخصوصا درباره خودتان.
وقتی می بینید دیگران در برخورد با شما اشتباهی مرتکب می شوند، از آن به نفع خود به عنوان فرصتی طلایی برای نشان دادن بزرگواری، بخشش و درکتان استفاده کنید.
گذشته تماما درس است. گذشته، باید راهی به سوی آینده ای بهتر باشد، نه اینکه شخصیت شما را تعریف کند. البته این حرف ها تنها زمانی کار آمدند که خودتان بخواهید.
6- فرصت هایتان را به خاطر ترس از شکست منتظر نگذارید:
هیچ کس نمی تواند از موفقیت در یک کار جدید مطمئن باشد. اما همیشه می توانید از علاقه و تعهدتان برای اینکه کاری را به بهترین نحو ممکن انجام بدهید مطمئن باشید. می توانید به خودتان قول بدهید که هر بار شکست خوردید بلند شوید و از نو تلاش کنید.
پس دیگر صبر نکنید. آنچه ممکن است از دست بدهید بسیار کمتر از آن چیزی است که به دست خواهید آورد.
7- پشت سر دیگران حرف نزنید
همین که فکر کنید کسی پشت سرتان حرف می زند حس بدی است، کسانی که شایعات را شروع می کنند و دیگران نقل محافلشان هستند هم که جای خود دارند. فکر نمی کنید خیلی بهتر باشد به جای اینکه با چند نفر راجع به کاری که «جان» انجام داده صحبت کنید، پا پیش گذاشته و باخودش حرف بزنید؟ اگر فکر می کنید: من که هستم که بخواهم با او درباره این موضوع صحبت کنم، پس واقعا شما که هستید که بخواهید درباره او با دیگران صحبت کنید؟!
وقت تان را صرف گفت و گوهای سازنده و مفید کنید. در این صورت هم چیزهای بیشتری یاد می گیرید، هم احترام خیلی بیشتری میان آشنایانتان پیدا می کنید.
8- رودربایستی را کنار بگذارید و زمانی که منظورتان «نه» است، «آره» نگویید:
بله، من هم می دانم که رد کردن درخواست همکار، مشتری و مخصوصا دوستان کار واقعا سختی است. ولی به ندرت پیش می آید که «نه» گفتن آنطور که فکر می کنیم بد پیش برود. اکثر مردم درک می کنند و می پذیرند، اگر هم نپذیرفتند و دلگیر شدند، واقعا به نظر شما مهم است که آنها چه فکر می کنند؟ چه اهمیتی دارد.
وقتی می گویید «نه»، تنها برای چند لحظه ممکن است حس بدی داشته باشید. اما وقتی برای انجام کاری که دوست ندارید پاسخ مثبت می دهید برای مدت خیلی بیشتری این حس بد در شما وجود دارد؛ یا دستکم زمانی از بین می رود که آن کار را انجام بدهید تا از سرتان باز شود.
ابرها به آسمان تکیه می کنند
درختان به زمین
و انسان ها به مهربانی هم
مرد باش
زمین به مرد بودنت نیاز داره ....
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز ...
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ....
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش .
هرکسی با انجام کار خاصی میتونه شما را خوشحال کنه
ولی فقط یک نفر خاص میتونه بدون انجام کاری شما را خوشحال کنه
و من همه*ی جهان را در پیراهن ِ گرم ِ تو خلاصه می*کنم.
از بچگی بهمون میگفتن از کسی نتـرس، فقـــط از خــــدا بتـرس
در حالــی که باید می گفتن از همـــه بترس، به جــــــز خــــدا ...!
از عجـــایـب عـشـــــق همـــــین بـس ....
تـنهـــــــا همــــانی آرامـــت می کـــــند ....
کـــــه دلـت را آتـــــش زده ....
درقلبی که شاد میکنی
درلبخندی که به لب می نشانی
خدا با من است. خدا با توست
خدایمان را آشکار کنیم...
رسیدن آداب دارد.
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی
باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
که آرزویت بوده برسی ...
وقتی رسیدی باید حواست باشد
تمام نشوی!
بوی عشـــــــــــــقه ، که به بهشت هم بویی داده
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
و با دستهای خالی از دنیا خواهیم رفت
نگران چیزهایی که آرامش را از تو میگیرند نباش ..!!