سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمستان 91 - جـایـلــسـتـان

1. برای خانواده و دوستان وقت می گذارند.

این مورد برای آن دسته از افرادی اهمیت دارد که در طول هفته برای عزیزانشان زیاد وقت صرف نمی کنند.

14 کاری که افراد موفق در تعطیلات انجام می دهند

2. ورزش.

همه باید ورزش کنند و اگر نمی توانید 4 یا 5 روز در هفته ورزش کنید، باید در تعطیلات آخر هفته این کار را بکنید تا جبران روزهای دیگر بشود. این فرصت بهترین زمان برای باز شدن ذهن و خلق ایده های نو است. همچنین می توانید روابط خود را گسترش دهید و با افراد جدیدی آشنا شوید.

3. دنبال یکی از علایق خود می روند.

یکی از مدیران خلاق یک شرکت کارت پستال، در تعطیلات آخر هفته به مدرسه قدیمی اش می رفت تا عشق خود به هنر را دنبال کند. این علاقه او باعث شد که عشق او به شعر گفتن هم پرورش یابد. افراد موفق برای آنچه مهم است و برای تفریح وقت می گذارند. آنها برای فعالیت هایی که به زندگی شان تعادل می دهند زمان می گذارند.

4. تعطیلات.

رفتن به تعطیلات برای آخر هفته فرصتی عالی برای دور شدن از مشغله و استرس محل کار است.

14 کاری که افراد موفق در تعطیلات انجام می دهند

5. قطع کردن ارتباط اینترنتی.

موفق ترین افراد برای مدت کوتاهی هم که شده از خواندن ایمیل های خود دوری می کنند. نه اینکه کل آخر هفته هیچیک از ایمیل های خود را چک نکنید، ولی حداقل وقتی برای پیاده روی بیرون می روید، تلفن همراه خود را نبرید تا کمی احساس آزادی کنید.

6. کارهای داوطلبانه انجام دهید.

کارهای داوطلبانه از جمله کارهای خیریه می توانند بین کار و زندگی شما تعادل ایجاد کنند و نیازهای معنوی شما را برطرف کنند. افراد موفق بسیاری در کارهای نیکوکارانه شرکت می کنند. این راه خوبی برای آشنا شدن با افرادی با علایق مشابه شماست و البته این کارهای بشردوستانه به تبلیغ برند شما هم کمک می کنند.

7. از انجام کارهای روزمره اجتناب می کنند.

هر آخر هفته یک سری کارها هست که همیشه باید انجام شود، ولی شما دوست دارید که این کارها کمترین وقت ممکن را از شما بگیرند. یک سری از کارهای مهم را انجام دهید و بقیه را کنار بگذارید و به ذهنتان استراحت دهید.

14 کاری که افراد موفق در تعطیلات انجام می دهند

8. برنامه ریزی کنید.

برنامه ریزی باعث می شود که افراد بازده بیشتری داشته باشند و اگر این کار را بکنید از اول هفته تا آخر هفته خیالتان راحت می شود و مسیر افرادی که برای شما کار می کنند هم مشخص می شود و افراد آماده می شوند. بعضی افراد موفق حتی برای ماه آینده یا سال آینده خود هم برنامه ریزی می کنند، زیرا معتقدند اگر در برنامه های کوتاه مدت گیر کنید، هیچ کار بزرگی را به انجام نمی رسانید.

 

9. اجتماعی می شوند.

انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند و مطالعات بر روی خوشحالی تجربه شده افراد در طول روز نشان می دهد که اجتماعی شدن در صدر دلایل این خوشحالی قرار دارد.

با دوستان و خانواده بیرون بروید یا در جامعه محلی ادغام شوید. ثابت شده است که افراد موفق در اجتماعی شدن، رضایت فراوانی می یابند.

10. مدیتیشن انجام می دهند.

کلاس ها و تدریس خصوصی روشی سفارشی درباره بینش و آرامش ذهن هستند. دیگر چگونه می توان در این دنیای بیرحم، خود را برای موفقیت مجهز کرد؟

 

11. ارتباط برقرار می کنند.

برقراری ارتباط برای یک فرد موفق رویداد خاصی نیست. افراد موفق هرجا بروند و هر کاری انجام دهند، می توانند با افراد جدید ارتباط برقرار کنند.

 

12. فکر و تعمق می کنند.

افرادی که واقعاً موفق هستند در آخر هفته وقت جور می کنند تا بر روی آنچه دارند و خوشحالی ها و دستاوردهایشان بیندیشند. آخر هفته ها فرصت خوبی برای تعمق و فکر کردن به مسائل بزرگتر هستند.

 

13. مدیتیشن انجام می دهند.  کلاس ها و تدریس خصوصی روشی سفارشی درباره بینش و آرامش ذهن هستند. دیگر چگونه می توان در این دنیای بیرحم، خود را برای موفقیت مجهز کرد؟

13. باغبانی/کارهای دستی/بازی/ورزش/آشپزی/فعالیت های فرهنگی.

این کارها برای افرادی خوب است که در کل هفته در یک اداره حبس شده اند. فقط برای تفریح هم که شده، افراد موفق از خلق باغچه های زیبا رضایت فراوانی می گیرند.

یک وکیل بود که در آخر هفته ها باغبانی می کرد و کارهای کاشیکاری و موزائیک کاری انجام می داد تا جنبه خلاقانه و هنری روحش را ارضا کند. این کار باعث می شد که او در طول هفته با انرژی بیشتری کار کند و انگیزه داشته باشد. کارهای هنری غذای روح او بودند. تئاتر، اپرا و رویدادهای ورزشی هم روح انسان را تازه می کنند.

 

14. خودشان را شارژ می کنند.

ما در دنیایی پر از رقابت زندگی می کنیم. بهترین عملکرد مستلزم مدیریت زمان و پر کردن باتری های خود است. افراد موفق همین کار را می کنند تا بتوانند به موفقیت های بیشتری دست یابند.

 

افراد موفق می دانند که زمان با ارزش تر از آن است که فقط آن را صرف تفریح کنیم. نباید این زمان را با تلویزیون نگاه کردن، بیهوده چک کردن ایمیل ها یا کارهای روزمره و تکراری هدر داد. اگر معمولاً روزهای هفته شما پرمشغله نیست، پس آخر هفته برایتان اهمیتی ندارد. ولی اگر از 8 صبح تا 8 شب کار می کنید، پس آخر هفته برایتان مهم است. از آن به بهترین نحو بهره ببرید.



نویسنده : جایلستان » ساعت 11:28 صبح روز دوشنبه 91 اسفند 21


 
 
  
شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
 

 

بچه‌ها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته بود: فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست. در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود.

یکى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهید بردارید! خدا مواظب سیب‌هاست!



نویسنده : جایلستان » ساعت 8:9 صبح روز یکشنبه 91 اسفند 13


هفت صبح: فرقی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که به شما اجازه نمی‌دهد موجودی حساب‌های‌تان را بی‌محابا به آتش بکشید

حتی اگر روی کوهی از پول نشسته باشید، باز هم اجازه ندارید بی‌محابا همه‌شان را آتش بزنید. تفاوتی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که اگر به آنها عمل کنیم، اطمینان خواهیم داشت که در مسیر درست قرار داریم.

فروشنده‌ها باید به شما احترام بگذارند و از این راه برای خود جایگاه و مقام بالاتری بخرند. هیچ کسب و کاری با سهل‌انگاری دوام نخواهد آورد. اگر بعضی مواقع دچار لغزش می‌شوند این وظیفه ماست که شیوه درست را به خاطرشان بیاوریم.

قانون‌های طلایی پول خرج کردن

فریب ظواهر را نخورید

صوتی- تصویری

وقتی به یک فروشگاه لوازم صوتی تصویری می‌روید خودتان را با قوی‌ترین و جسورترین شیوه‌های تبلیغات محیطی درانداخته‌اید. در این فروشگاه‌ها همه چیز در بهترین حالت خود به تصویر در می‌آید و تمام وسایل زرق و برق دارند. چطور این اتفاق افتاد؟

چطور اتفاق می‌افتد؟ استفاده از صدا و تصاویر جذاب کمترین حقی است که فروشنده‌ها برای خود قائل هستند. حالا اگر این تصاویر کمی ‌اغراق شده باشند چه اتفاقی می‌افتد؟ در تمام فروشگاه‌ها محصولات جدید در مکان بهتری چیده می‌شوند. معمولا نور این قسمت در ایده‌آل‌ترین شکل ممکن قرار دارد تا شما تلویزیون‌های جدید را دلرباترین ساخته دست بشر ببینید. این تلویزیون قرار است در تمام طول ساعت کاری فروشگاه یک محتوای تبلیغاتی از پیش آماده را به نمایش بگذارد که به تصاویر دریای نیلگون، آسمان لاجوردی و تپه‌های پوشیده از چمن مخملی اختصاص دارد!

حالا باید چه کنیم؟ شکیبایی پیشه کنید. تلویزیون‌های جدید با سرعت زیادی روانه بازار می‌شوند و جای قدیمی‌ها را می‌گیرند. تقریبا همیشه خرید مدل‌های قبلی ارزان‌تر و به صرفه‌تر است. خبر خوب اینکه تفاوت فنی آنها در حدی نیست که بخواهید نگران عقب افتادن از تکنولوژی باشید.



خرید از پایانه‌های فروشگاهی


عمومی

انتخاب با خود شماست؛ می‌توانید نگاه‌های خیره و چپ چپ فروشنده را به جان بخرید اما به او بفهمانید که خرید با دستگاه‌های کارت‌خوان فروشگاهی همیشه آداب خاص خود را دارد. رمز کارت که تنها در اختیار شماست حکم کلید گاوصندوق را دارد و نباید با آن مثل اطلاعات عمومی ‌برخورد شود.

چطور اتفاق می‌افتد؟ فروشنده‌ها وظیفه دارند دستگاه را جایی قرار دهند که خریدار به آن دسترسی داشته باشد. حتی می‌توانیم مبلغ خرید را خودتان وارد کنید و در انتها رمز چهار رقمی‌ کارت را بزنید. این پروسه به هیچ وجه زمان‌بر نیست. اگر رمز را با صدای بلند به فروشنده بگویید، دقیقا به‌اندازه افرادی که در فروشگاه حضور دارند و صدای شما را خواهند شنید، خودتان را در معرض خطر قرار داده‌اید.

حالا باید چه کنیم؟ حتی اگر لازم شد به فروشنده بفهمانید که می‌خواهید از حق مسلم خود استفاده کنید. مهم نیست چقدر او را می‌شناسید و چند بار در هفته از فروشگاهش خرید می‌کنید؛ رمز را خودتان وارد کنید. دستگاه‌های کارت‌خوان در انتهای هر تراکنش دو قبض مجزا صادر می‌کنند که یکی به خریدار و دیگری به فروشنده اختصاص دارد. قبض مخصوص فروشنده را بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز درست انجام شده است.



جسور باشید

پوشاک

فروشنده‌های خوش برخورد و مهربان در فروشگاه‌های پوشاک می‌توانند بیش از اندازه قانع کننده باشند. لبخندی که معمولا بر لبان‌شان نقش بسته یکی از خطرناک‌ترین دام‌هایی است که سر راه‌تان پهن می‌شود. آنها با این لبخند حتی می‌توانند یک کفش سایز بزرگ‌تر را به شما بفروشند.

چطور اتفاق می‌افتد؟ به یک فروشگاه پوشاک رفته‌اید و روی یکی از رگال‌ها پلیوری توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. وقتی از کارکنان فروشگاه درخواست می‌کنید سایز مناسب شما را برای‌تان بیاورند تا «پرو» کنید آنها کمی‌ مکث می‌کنند. هر چقدر زمان این مکث بیشتر باشد، احتمال کمبود در موجودی انبار بیشتر است. اگر موضوع تنها به موجود نبودن سایر مناسب مربوط شود، احتمالا به شما می‌گویند سایز XXL خیلی بهتان می‌آید و اگر رنگ مورد نظرتان را نداشته باشند احتمالا خواهید شنید که «الان بیشتر مردم از این رنگ می‌برند»! فروشنده‌های کفش هم استفاده از کفی را توصیه می‌کنند.
حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید مد سال و رنگ محبوب بقیه مشتری‌ها را دوست ندارید. به او بفهمانید که وقتی سایز لباس شما Medium است، پوشیدن لباس‌های Large تصویر تمسخرآمیزی از شما ارائه می‌دهد. استفاده از کفی؟ نه! هرگز زیر بار این موضوع نروید. حتی اگر اطمینان دارید که تا انتهای جهان کفش سایز پای خودتان را پیدا نخواهید کرد.



وسواس به خرج دهید

سوپرمارکت

سوپرمارکت‌ها یکی از شلوغ‌ترین مکان‌های شهر هستند و ما تقریبا هر روز گذرمان به یکی از آنها می‌افتد. آنچه از آنها می‌خریم همیشه گران‌ترین خریدهای روز نیستند اما حتی اگر خیلی اهل وسواس نباشید، باز باید مراقب باشید. هر چقدر که سوپرمارکت شلوغ‌تر باشد، احتمال اشتباه بیشتر می‌شود.
چطور اتفاق می‌افتد؟ تاریخ تولید و انقضایی که روی محصولاتی مثل ماست یا پنیر درج می‌شود، به خاطر اطلاعات عمومی ‌نیست. تولیدکننده‌ها از آن برای اطلاع مشتری استفاده می‌کنند پس قبل از اینکه به حساب و کتاب برسید با وسواس بیشتری این تاریخ‌ها را بررسی کنید. فروشنده‌ها معمولا محصولات قدیمی‌ را در قفسه‌های جلویی می‌گذارند.

مسئله مهم دیگر موقع محاسبه قیمت اجناس است. فروشنده‌های سنتی کاربلد اجناس شما را با سرعتی باورنکردنی داخل کیسه‌های نایلونی می‌ریزند و آنها را در ذهن خود جمع می‌بندند. جدیدترها محاسبه را با ماشین حساب انجام خواهند داد و در نهایت شما را از قیمت تمام شده آگاه می‌کنند.

حالا باید چه کنیم؟ هر چقدر فروشگاه شلوغ‌تر باشد یا تعداد کالاهایی که انتخاب کرده‌اید بالاتر رود، به همان اندازه احتمال اشتباه هم بیشتر خواهد شد. به شیوه‌ای کاملا محترمانه از فروشنده بخواهید شما را در مورد جزئیات آگاه کند. به یاد داشته باشید که همیشه قرار نیست اشتباه به ضرر شما رخ دهد.



به گارانتی احترام بگذارید

لوازم خانگی

خرید از فروشگاه‌های لوازم خانگی همیشه به آن سادگی که تصور می‌کنیم نیست. حتی اگر کاملا بدانید که چه می‌خواهید، باز هم موضوع گارانتی دری تازه را به روی‌تان باز می‌کند. ما خرید بدون گارانتی را به هیچ وجه توصیه نمی‌کنیم. موقع خریدن یک کالای با گارانتی هم باید به جزئیات ریز اما پراهمیتی توجه داشته باشید.

چطور اتفاق می‌افتد؟ گارانتی عرضه شده روی محصولات و لوازم خانگی به دو صورت عرضه می‌شوند. گارانتی‌هایی که به صورت برچسب و لیبل روی جعبه نصب شده‌اند و گارانتی‌های صادر شده روی کارت. موقع ارائه خدمات هیچ کدام به دیگری اولویت ندارد. آنچه اهمیت دارد تاریخ صدور گارانتی است. بعضی از تولیدکننده‌ها کالای‌شان را از تاریخ ساخت زیرپوشش می‌گیرند و اگر کالا 80 درصد زمان گارانتی را داخل انبار فروشنده سپری کرده باشد، دست آخر چیزی نصیب من و شما نمی‌شود.

حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید موضوع گارانتی دقیقا به‌ اندازه برند و نوع محصول برای‌تان اهمیت دارد. کالاهایی را انتخاب کنید که توسط شرکت‌های معتبر گارانتی شده‌اند. نقطه قوت چنین خریدی این است که شرکت‌های معتبر اسم و رسم‌دار معمولا آنقدر به کیفیت کار خود اطمینان دارند که محصول را از زمان نصب توسط خریدار زیر پوشش خدمات ارزشمندشان می‌گیرند.



درست رفتار کنید

عمومی

این اتفاق دقیقا از کی و چه وقتی رخ داد؟ فروشنده‌ها چطور به خودشان اجازه دادند به مشتری‌هایشان غیرمحترمانه برخورد کنند؟ حتی اگر بپذیریم که وضعیت کسب و کارهای کوچک این روزها خیلی ایده‌آل نیست باز هم عقل و منطق حکم می‌کند که هوای مشتری‌هایتان را بیشتر داشته باشید و تا جایی که ممکن است آنها را راضی نگه دارید.

چطور اتفاق می‌افتد؟ وقتی به یک فروشگاه شلوغ می‌روید، فروشنده‌ها وقت و حوصله کمتری دارند. آنها زمان زیادی را با مشتری‌هایشان گذرانده‌اند و طبیعی است که خسته باشند اما با این حال همچنان وظیفه دارند با احترام برخورد کنند. اینکه در فروشگاه‌های شیک و باشکوه برندهای بزرگ پوشاک مد شده که کارکنان هر طور تمایل دارند با مشتری برخورد کنند، به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست. آنها حتی اگر مالک برند لویی ویتون هم باشند، باید رفتار برازنده‌تر را یاد بگیرند.

حالا باید چه کنیم؟ بهترین و در عین حال تنها کاری که باید انجام داد خارج شدن از فروشگاه است. با این کار به آنها خواهید فهماند که چطور باید با مشتری‌هایشان رفتار کنند.



نویسنده : جایلستان » ساعت 11:19 صبح روز دوشنبه 91 اسفند 7


 


 

فقیری برای گرفتن لقمه ای نان به ثروتمندی مراجعه کرد.

ثروتمند به او گفت: «چند مسئله از تو می پرسم اگر جواب ندهی نان نمی دهم.»

فقیر که قدرت جدل و پاسخگویی نداشت در جواب درماند و از گرسنگی جان داد.

صاحبدلی بر مرد ثروتمند گذر کرد و به او گفت: «تو با همه دانایی نمی دانی که خداوند روزی را به شرط ایمان به بندگان نمی دهد.»



نویسنده : جایلستان » ساعت 8:43 صبح روز پنج شنبه 91 بهمن 26


مردی شترش را گم کرده بود. سوگند خورد که اگر شترش را پیدا کند آن را به یک درهم بفروشد. پس از مدتی شتر پیدا شد. صاحب شتر برای این که به سوگندش عمل کرده باشد، گربه ای را به گردن شتر بست و آن را به بازار برد و برای فروش عرضه کرد. شخصی برای خرید پیش آمد و گفت: شتر را به چه قیمتی می فروشی؟ گفت: یک درهم، مشتری که دید قیمت ارزان است، فوری یک درهم به مرد داد که شتر را بخرد، اما صاحب شتر گفت: شتر را با گربه ای که در گردنش آویزان است می فروشم و قیمت گربه چهار صد درهم است. مشتری گفت: این شتر چه ارزان است اگر چنین قلاده ای در گردن نداشت.


نویسنده : جایلستان » ساعت 8:38 صبح روز پنج شنبه 91 بهمن 26


 

آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود، پدر لینکلن کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر و یا تمیز می کرد.
آبراهام پس از سالها تلاش و شکست،در سال 1861 به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.
اولین سخنرانی او در مجلس سنای بدین صورت گذشت:
نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند.چرا که او از یک خانواده فقیر و فاقد سطح اجتماعی بالا بود.
زمانی که لینکلن برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفت قبل از آنکه لب باز کند و سخنی بگوید یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد:
آبراهام!حالا که بطور شانسی رئیس جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی!!!
مسلما هر فردی در جایگاه لینکلن قرار داشت با این نماینده گستاخ که او را اینگونه مورد خطاب قرار داده برخورد می کرد!
اما آبراهام لینکلن این چنین نکرد.
او لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد : من از آقای نماینده بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدرم انداخت.
چه روز خوبی و چه یاد آوری خوبی!
من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم.
آقایان نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم ماهر نیستم.با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام.
پس اگر کسی از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش خواهم بود...!



یکی از اقدامات مهم و تاثیر گذار لینکلن خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری در ایالات متحده امریکا بود.
سخن روز : معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم، چقدر می ارزیم. آبراهام لینکلن



نویسنده : جایلستان » ساعت 12:50 عصر روز چهارشنبه 91 بهمن 25


مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.*در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.**مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!**او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.* *در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما**در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او فراوان**تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجدرسیدند، مرد اول از مرد چراغ**بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.* *مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او* *نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.**مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.شیطان در ادامه توضیح می دهد: **((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را **تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم**و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد**خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را**خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم. *

*نتیجه اخلاقی داستان:*
*کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی
دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با*
*سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند
خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.*

* *
*ستایش خدایی را است بلند مرتبه!*



نویسنده : جایلستان » ساعت 10:36 صبح روز چهارشنبه 91 بهمن 11


شاید شما هم با دیدن عنوان این مطلب بگویید یک حرف زدن ساده که دیگر این حرف ها را ندارد اما اگر بدانید که در خیلی از کشورها برای آموختن همین 10 اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه می گذارند و آن را با فرمت های مختلف، به کوچک و بزرگ یاد می دهند چه؟

اگر بدانید پشت این مهارت ها، ایده های بزرگ فلسفی است که می شود با آن ساعت ها پز روشنفکری داد چه؟ اگر بدانید خیلی از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی تان به همین مهارت داشتن در گفت و گو بستگی دارد چه؟ اگر پشت بسیاری از دلخوری هایتان از دیگران رعایت نکردن یک یا چند تا از این 10 مهارت باشد چه؟

چجوری میشه خوب صحبت کرد؟

1- جانبداری

طرف نظر خودتو را بگیر!

شاید با دیدن مهارت های دیگر این سوء تفاهم پیش بیاید که گفت و گو یعنی اینکه انسان خود را با آنچه دیگری می گوید، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند اما تسلیم و دنباله روی با روح گفت و گو منافات دارد.

برای همین اینکه بتوانیم از نظر خودمان دفاع کنیم، خودش یک بخش از گفت و گوست. اگر ما ریشه های حرفی که می زنیم را بشناسیم، راحت می توانیم از حرف خودمان دفاع کنیم. یادتان باشد صداقت اینجا هم شرط است. اینکه ما بگوییم چه تردیدهایی داریم و اینکه از دیگران برای تکمیل نظرمان کمک بگیریم هم بخشی از جانبداری ما از نظر خودمان است.



2- موضع یادگیرنده

دانش آموز باشید نه استاد!

«نه، صبر کن»، «نه اینجوری نیس، بذار من بگم». احتمالا شما هم در گفت و گوهایتان از این جمله ها زیاد شنیده اید یا برعکس، زیاد آنها را به کار برده اید. راستش خیلی تقصیری ندارید. ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.

اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلطیم، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. یادتان باشد که برداشت ما فقط بخشی از واقعیت است. اولین مهارت گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای «استاد سخنران همه چیزدان» خودمان را به جای «دانش آموز مشتاق یادگیری» بگذاریم؛ چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: «موضع یادگیرنده.»

چجوری میشه خوب صحبت کرد؟



3- گشودگی ذهن


مخت را تکان بده

در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اینطوری به واسطه اعتمادی که به او می کنیم، ذهن خودمان هم برای دریافت حرف هایش باز می شود. به زبان آدمیزاد اینکه حاضر باشید با ایده های تازه آشنا شویدو موقتا از دیدگاه های شخصی خودتان دست بکشید، یعنی اینکه ذهنتان در مقابل دیگران باز است.

گشودگی ذهن چیزی بیش از یک خصوصیت فردی است، نوعی شیوه ارتباطی با دیگران است. اگر در شروع یک رابطه حتی یکی از طرفین بتواند با گشودگی ذهن در مقابل دیگری رفتار کند خوب است ولی در ادامه برای پیشرفت یک رابطه و گفت و گوی موفق باید هر دو طرف برای عمل به چنین رفتاری تلاش کنند.



4- به تعلیق درآوردن فرضیات


پیش فرضتو خط بزن!

در زندگی روزمره کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را به چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند، زیرا این نوع برداشت در طول زندگی و از دوران کودکی در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورند. تنها در صورتی که بفهمیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و تله های فکری را کنار بگذاریم. ما دائم با محیط در ارتباط هستیم و همیشه در حال ارزش گذاری و قضاوت. مثلا این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟ بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.

آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای خودمان است. تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همانزاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد تعطیل می شود. در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.



5- از دل سخن گفتن


هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

این دیگر خیلی سخت است. اینکه ما حرف واقعی خودمان را بزنیم، بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپیچیم. یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. «نکند این حرفی که می زنم او را ناراحت کند» مهمترین باوری است که مانع از دل سخن گفتن ما می شود. یک ور پیچیده تر از دل سخن نگفتن، این است که ما فقط برای جلب توجه دیگران حرف بزنیم، نه برای زدن حرف خودمان. اینکه از دلمان حرف بزنیم، به همین خاطر باعث گزیده گویی می شود.

چجوری میشه خوب صحبت کرد؟



6- گوش دادن

شنیدن از سودای جان

«چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟»، «چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟»، «اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده»، «ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود»، «من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم»، «من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در مکالمه هایتان از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید. فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم.

حضورمان بیشتر فیزیکی است. انگار داریم حرف های طرف مقابل را دنبال می کنیم ولی در واقع به چیزهای دیگر فکر می کنیم. نشان دادن اینکه داریم گوش می دهیم (با تکان دادن سر مثلا)، اینکه حرف های دیگران را قطع نکنیم، اینکه ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، اینکه هر جا را نفهمیدیم سوال کنیم. اینکه بین شنیدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنیک های عملی گوش دادن هستند.



7- ناظر خویش بودن


به خودت نگاه کن!


«بر خویشتن خویش ناظر بودن» آخرین مهارتی است که برای ایجاد گفت و گوی بالنده به آن می پردازیم. این مهارت را می توان مجموع همه مهارت های دیگر دانست. برای عملی کردن این مهارت به آگاهی مدام نیاز داریم. آگاه بودن به خودو آنچه که انجام می دهیم، درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم.

گویا خود را از خود جدا می کنیم و از بالا به خود نگاه می کنیم. بر خویشتن خویش ناظر بودن مثل این است که در لحظه ای که در یک ارتباط قرار می گیریم، به خاطر داشته باشیم که در مورد هر موضوعی که با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را نمی دانیم و موضع یادگیرندگی داریم و اینکه به خود یادآوری می کنیم که به دیگری احترام کامل بگذاریم، زیرا ذات انسانی قابل احترام است و ذهن خود را باز می گذاریم تا نظرات دیگران را بی قضاوت های آنی گوش کنیم و آمادگی دریافت نظرات جدید را داریم.

همچنین به خود یادآوری می کنیم که باید صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه دیگری می گوید گوش فرا دهیم، نیز به خودیادآوری می کنیم که یک گفت و گوی موفق بدون شتاب پیش می رود و همیشه فرضیات قبلی ما تمام و کمال درست نیست و نمی توان براساس داشته های قبلی همه اتفاقات و حرف ها را تفسیر کرد.

وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.



8- احترام کامل


این علامت مخصوص گفت و گوست!


دومین مهارت گفت و گو «رعایت احترام کامل» است. احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان خصوصیات را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه را که سایرین می گویند یا فکر می کنند دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک میزگرد نماد مناسبی برای گفت و گوی محترمانه است زیرا گردی میز می گوید کسی در این مجلس بالاتر از کس دیگری نیست اما برای ایجاد برابری مورد نیاز انجام گفت و گو به چیزی بیش از یک ابزار مثل میز گرد نیاز داریم؛ چیزی مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها.

چجوری میشه خوب صحبت کرد؟



9- جویندگی


سوال کن!


طرح یک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسیار تاثیر خوبی بر طرف مقابل دارد. پرسیدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان می دهد و هم کمک می کند خودمان بفهمیم طرف دارد چه می گوید. متخصصان گفت و گو به این مهارت می گویند«جویایی یا جویندگی».

یادتان باشد جویندگی، اگر دقیق اجرا نشود، ممکن است این تصور را در دیگران ایجاد کند که داریم در کارشان دخالت می کنیم. ضمنا یادتان باشد به بهانه جویندگی به دنبال سردرآوردن از شرایط زندگی و افکار دیگران نباشیم.



10- عجله نکردن

شتاب سنج داشته باش!


آقایان! خانم ها! و مخصوصا شما آقایان! گاهی طرف مقابل فقط حرف می زند که حرفش را زده باشد. بعضی وقت ها فرصت بدهید که دیگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهید، نگاه کنید و بگذارید طرف مقابل بداند که شما فقط می خواهید گوش دهید، بدون هیچ عجله ای برای دیکته کردن راه حل هایی که شتابزده به ذهنتان می رسد. بعضی وقت ها عین کلاس اولی ها می خواهیم جواب هایمان را قبل از اینکه صورت مساله را متوجه شده باشیم، از حفظ و به ترتیب بگوییم. عجله نکنید و به صورت مساله گوش کنید.



نویسنده : جایلستان » ساعت 11:6 صبح روز پنج شنبه 91 بهمن 5


با توصیه‌های زیر، موفقیت بیشتر خود را در استخدام‌های بعدی سازمان تضمین کنید.

بسیاری از سازمان‌های کوچک، کارمندان تازه وارد خود را با کار در «زیر دست» کارمندان مجرب‌تر آبدیده می‌کنند. شاید این روش در سازمان‌های کوچک یا شرکت‌های نوپا کارآیی داشته باشد، اما زمانی که تعداد کارمندان شرکت به بیش از 25 نفر برسد، مساله بسیار مشکل خواهد شد.

در اینجا تجربیات خود را درباره نحوه برنامه‌ریزی رسمی آموزش برای کارمندان جدید با شما در میان می‌گذاریم.

چگونگی آموزش کارمندان تازه وارد

1- یک هفته کامل را برای آموزش کارمندان جدید در نظر بگیرید.

شاید این فرآیند در ابتدا برای کارفرمایان ملال آور باشد چرا که آنها می‌خواهند کارمندانشان هر چه زودتر به بهره‌وری برسند. اما همین سرمایه‌گذاری کوچک، نه تنها باعث می‌شود کارمندان جدید شما بهره‌وری بیشتری داشته باشند بلکه به حفظ بهره‌وری کارمندان دیگر نیز خواهد انجامید؛ چرا که دیگر لازم نیست کارمندان، ساعت کاری خود را به آموزش کارمند جدید اختصاص دهند. ما به این نتیجه رسیده ایم که معرفی کامل کارمندان به سازمان و درک کامل برند یک هفته طول می‌کشد.



2- آموزش برند، صادقانه باشد.

آموزش برند یک گام مهم در جهت حفظ ثبات سازمان است.این کار باعث می‌شود کارمندان جدید بتوانند از صمیم قلب درباره برند صحبت کنند، در حالی که تصور عمومی این است که این ویژگی فقط در کارمندان با سابقه وجود دارد. آموزش صادقانه برند به کارمندان جدید این امکان را می‌دهد که به صورت هوشمندانه درباره برند شما صحبت کنند و حتی قادر خواهند بود برای اضافه کردن مطالب جدید به سایت شرکت‌ایده‌های جدید بدهند.

ابتدا به طور مدون یک راهنمای برند تهیه کنید که شامل شرح جزئیات برند شما باشد، مثل خط مشی شرکت، دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و شخصیت سازمان. همچنین جزئیاتی را درباره پیام برند خود در آن بگنجانید، برای این کار از «ایده بزرگ» خود شروع کنید و خلق ارزش، تاریخچه برند و جزئیات درباره «افراد خود» و مشتریان ‌ایده‌آل را به آن اضافه کنید.

باید یکی از اعضای مشتاق و مجری در واحد منابع انسانی این راهنما را برای فرآیند آموزش برند سازمان شما تهیه کند.

چگونگی آموزش کارمندان تازه وارد



3- کارمندان طراز اول خود را به عنوان مربی به کار گیرید.


برای شرکت‌هایی با کمتر از 100 نفر کارمند، داشتن یک کادر آموزشی تمام وقت برای آموزش افراد جدید ضروری نیست. اغلب کارمندان طراز اول در هر واحد قادر به آموزش افراد جدید هستند. از هر واحد، مشتاق‌ترین، سرگرم‌کننده‌ترین، مجرب‌ترین و علاقه‌مندترین کارمند طراز اول خود را انتخاب کنید. این کار برای سازمان شما خلق ارزش به دنبال خواهد داشت.



4- معرفی افراد جدید به هر واحد، جداگانه صورت پذیرد.


ما دریافتیم زمانی که کارمندان جدید را آموزش نمی‌دادیم، بسیاری از این کارمندان حتی پس از گذشت ماه‌ها، اطلاعات کمی درباره سایر واحدها در سازمان داشتند. این عدم ارتباط، باعث بروز انزوا در سازمان می‌شود که می‌تواند به کاهش همکاری منجر شود. بنابراین طی فرآیند آموزش، افراد را به واحدهای مختلف معرفی کنید و اجازه دهید کارمندان تازه وارد درک کنند در کجای تصویر کلی سازمان قرار گرفته‌اند.

نماینده هر واحد باید عملکرد، اهداف و موضوعات کلی آن واحد را به کارمندان جدید معرفی کند. وقتی این اطلاعات با آموزش برند ترکیب می‌شود، یک دیدگاه روشن از سازمان برای کارمند جدید ایجاد می‌شود.

چگونگی آموزش کارمندان تازه وارد



5- در آموزش‌های خود رویکردهای نوآورانه داشته باشید.

آموزش کارمندان جدید می‌تواند هم سودمند و هم الهام بخش باشد. این کار می‌تواند با ترکیب موضوعات، آزمون و فیدبک در کل فرآیند آموزش صورت گیرد تا کارمندان جدید احساس مسوول بودن و هیجان نسبت به کار داشته باشند. در سازمان ما، در روز آخر آموزش یک بازی ترتیب داده می‌شوداین بازی یا چالش، یک روش توام با سرگرمی برای امتحان کردن کارمندان درباره ارزش‌های برند و فرآیندهای واحد‌ها است.

اکنون ما اطمینان حاصل می‌کنیم که به کارمندان جدید اطلاعات لازم داده شده و آنها مشتاق پیوستن به تیم هستند. اگر شرکت شما تازه تاسیس یا در حال رشد است، زمان و تلاش برای آموزش کارمندان جدید به آنها کمک می‌کند به سرعت و به طور کارآمد فعالیت خود را دنبال کنند.



نویسنده : جایلستان » ساعت 10:54 صبح روز پنج شنبه 91 بهمن 5


   1   2   3      >